English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 305 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
centre of gravity U مرکز ثقل
centre of mass U مرکز ثقل
centres of gravity U مرکز ثقل
center of gravity U مرکز ثقل
centroid U مرکز ثقل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
heart U مرکز
hearts U مرکز
pandemonium U مرکز دوزخ
focus U قطب مرکز
focused U قطب مرکز
focuses U قطب مرکز
focussed U قطب مرکز
focusses U قطب مرکز
focussing U قطب مرکز
Hollywood U شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
exchange U مرکز مبادله
exchanged U مرکز مبادله
exchanges U مرکز مبادله
exchanging U مرکز مبادله
school U مرکز اموزش نظامی
schools U مرکز اموزش نظامی
menu U مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
menus U مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central U ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
centralism U مرکز گرایی
remote U با کامپیوتر در فاصلهای از مرکز سیستم
remoter U با کامپیوتر در فاصلهای از مرکز سیستم
remotest U با کامپیوتر در فاصلهای از مرکز سیستم
station U مرکز
stationed U مرکز
stations U مرکز
sector U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
spindle U شی ای که دیسک را در مرکز می چرخاند
spindles U شی ای که دیسک را در مرکز می چرخاند
factories U مرکز تولید
factory U مرکز تولید
powerhouse U مرکز قوه محرکه
powerhouses U مرکز قوه محرکه
concentric U هم مرکز
outlying U دور از مرکز
centrifugal force U نیروی گریز از مرکز
centrifugal force U نیروی مرکز گریز
centrifuge U گریختن از مرکز
centrifuge U مرکز گریز
centrifuges U گریختن از مرکز
centrifuges U مرکز گریز
bull U مرکز هدف
bulls U مرکز هدف
centering U عمل قرار دادن متن در مرکز صفحه نمایش
eye U مرکز هر چیزی کاراگاه
eyeing U مرکز هر چیزی کاراگاه
eyes U مرکز هر چیزی کاراگاه
eying U مرکز هر چیزی کاراگاه
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
switching U مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
police station U مرکز پلیس
police stations U مرکز پلیس
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
telephone exchange U مرکز تلفن
telephone exchange U مرکز تلفن خودکار
telephone exchanges U مرکز تلفن
telephone exchanges U مرکز تلفن خودکار
core U بخش هدایت مرکز یک کابل
cores U بخش هدایت مرکز یک کابل
domicile U منزل یا مرکز مهم امور
domiciles U منزل یا مرکز مهم امور
centralist U مرکز گرای
centralists U مرکز گرای
centered U مرکز
centered U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centered U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centers U مرکز
centers U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centers U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre U مرکز
centre U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centred U مرکز
centred U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centred U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
downtown U مرکز تجارت شهر
foyer U مرکز اجتماع راهرو بزرگ
foyers U مرکز اجتماع راهرو بزرگ
Wall Street U مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
inside U نزدیک به مرکز بخش درونی
insides U نزدیک به مرکز بخش درونی
blower U نوعی کمپرسور گریز از مرکز
nerve centre U مرکز فرمان
nerve centres U مرکز فرمان
hive U مرکز تجمع
eccentric U گریزنده از مرکز
eccentric U خارج از مرکز
eccentric U هم مرکز نبودن
eccentrics U گریزنده از مرکز
eccentrics U خارج از مرکز
eccentrics U هم مرکز نبودن
eccentricities U دوری از مرکز
eccentricities U گریز از مرکز غرابت
eccentricities U خروج از مرکز
Other Matches
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal U با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
middles U مرکز
middle U مرکز
center U مرکز
meddles U مرکز
meddled U مرکز
center line U خط مرکز
meddle U مرکز
intermediate exchange U مرکز
centre forward U مرکز
omphalos U مرکز
isocentre U هم مرکز
acentric U بی مرکز
central city U مرکز شهر
seats U مرکز مقر
bull's eye U مرکز هدف
center web U مرکز چرخ
theocentric U خدا مرکز
center sleeve U مرکز مجوف
bull's-eyes U مرکز هدف
health centre U مرکز سلامتی
abaxile U خارج از مرکز
central control panel U مرکز کنترل
seated U مرکز مقر
centrifugal U مرکز گریز
centrifugal U فرار از مرکز
centrifugal U گریزنده از مرکز
centre of pressure U مرکز فشار
centre of crest circle U مرکز خمیدگی
centre of activities U مرکز عملیات
seat U مرکز مقر
telephore e. U مرکز تلفن
central tendency U تمایل به مرکز
urban centre of a community U مرکز شهرک
central office U مرکز تلفن
center punch U مرکز سوراخ
symmerty center U مرکز تقارن
center of symmerty U مرکز تقارن
cf U بازیکن مرکز
cf U مرکز زمین
center gage U مرکز سنج
pivot point U مرکز چرخش
center drill U مته مرکز
battery center U مرکز اتشبار
acentric U خارج از مرکز
wheel center U مرکز چرخ
caoxial cable U سیم هم مرکز
body centered cubic U مکعب مرکز پر
brain center U مرکز مغزی
burst center U مرکز ترکش
aerodynamic center U مرکز ایرودینامیکی
center mark U مرکز سوراخ
center of resistance U مرکز مقاومت
center of pressure U مرکز فشار
center of mass U مرکز جرم
center of mass U مرکز هدف
center of lift U مرکز برا
toll exchange U مرکز تلفن
center of distribution U مرکز پخش
center of dispersion U مرکز پراکندگی
active center U مرکز فعال
burst center U مرکز گلوله
primary center U مرکز عمده
kuk kiwo U مرکز تکواندو
inversion center U مرکز وارونگی
radio centeral U مرکز بی سیم
regional center U مرکز منطقهای
intermediate office U مرکز میانی
information center U مرکز اطلاعات
reserve center U مرکز احتیاط
induction station U مرکز پذیرش
respiratory center U مرکز تنفسی
rhinencephalon U مرکز شامه
height of centers U ارتفاع مرکز
head quarters U مرکز فرماندهی
fluid centre U مرکز سیال
school center U مرکز اموزش
training center U مرکز اموزش
provision center U مرکز توشه
local center U مرکز محلی
profit centre U مرکز سود
primary center U مرکز اولیه
outskirt U دور از مرکز
operation center U مرکز عملیات
off center U خارج از مرکز
nerve center U مرکز عصبی
mid channel U مرکز کانال
message center U مرکز پیام
mass concrete U مرکز جرم
mart U مرکز بازرگانی
manual exchange U مرکز دستی
main office U مرکز اصلی
main exchange U مرکز اصلی
feeding center U مرکز تغذیه
epicenter U مرکز زلزله
computer center U مرکز کامپیوتر
communication center U مرکز مخابرات
coaxial cable U سیم هم مرکز
coaxial cable U کابل هم مرکز
civic centre U مرکز شهر
speech center U مرکز گویایی
chiral center U مرکز کایرال
sodom U مرکز فساد
subcentral U نزدیک مرکز
subscriber's station U مرکز مشترک
surrending the centre U تفویض مرکز
centroid U شبه مرکز
centroid U مرکز جرم
centripetal U مایل به مرکز
computing center U مرکز محاسبات
concentric cable U کابل هم مرکز
education center U مرکز اموزش
sensorium U مرکز احساس
documentation center U مرکز اسناد
shopping center U مرکز فروش
signal center U مرکز مخابرات
diffracting center U مرکز پراشنده
signal center U مرکز پیام
data center U مرکز داده
data center U مرکز داده ها
cryptocenter U مرکز رمز
county seat U مرکز بخشداری
cost center U مرکز هزینه زا
sleep center U مرکز خواب
contrifuge U گریز از مرکز
concentrically U باداشتن یک مرکز
centrifugal U گریز از مرکز
eccentricity U دوری از مرکز
eccentricity U خروج از مرکز
point U مرکز راس حد
point U محل مرکز
centripetal U مرکز گرا
switchboard U مرکز تلفن
switchboards U مرکز تلفن
center punch U مرکز منگنه
carpooling center [American E] U مرکز همسفری
headquarters U مرکز فرماندهی
emporium U مرکز بازرگانی
emporia U مرکز بازرگانی
emporiums U مرکز بازرگانی
direction center U مرکز هدایت عملیات
principal centre of affairs U مرکز مهم امور
data processing center U مرکز پردازش داده
dead center U مرکز سکون و بی حرکتی
off centre load U بار خارج از مرکز
data processing center U مرکز داده پردازی
combat operations U مرکز عملیات رزمی
hole center distance U فاصله مرکز سوراخ
position control U پیچ مرکز گذار
control center U مرکز کنترل عملیات
computer center director U مدیر مرکز کامپیوتر
computer center manager U مدیر مرکز کامپیوتر
software house U مرکز نرم افزاری
contrifugal force U نیروی گریز از مرکز
private brench exchange switchboard U مرکز سوئیچینگ فرعی
cost centre U مرکز هزینه یابی
combat information center U مرکز اطلاعات رزمی
sensorium U مرکز حواس اعضای حس
jurisdictional dispute U مرکز حل اختلافات کارگری
rhinencephalon U مرکز بویایی مغز
word processing center U مرکز پردازش کلمه
reserve center U مرکز اموزش احتیاط
impact registration U ثبت مرکز اصابت
inboard U بطرف مرکز کشتی
repeater station U مرکز تقویت کننده
information processing center U مرکز پردازش اطلاعات
instantaneous center of rotation U مرکز دوران لحظهای
relay center U مرکز باز پخش
head office of company U مرکز اصلی شرکت
kommandatura U مرکز فرماندهی نظامی
fire direction center U مرکز هدایت اتش
eccentric cam U بادامک گریز از مرکز
metacenter U مرکز تعادل ناو
message switching center U مرکز گزینش پیام
eccentric disc U صفحه گریز از مرکز
endarchy U امتداد از مرکز به خارج
selenocentric U مرئی از مرکز ماه
exchange office U مرکز تلفن خودکار
telephone central office U مرکز تلفن خودکار
main center office U مرکز اصلی ارتباطات
batching plant U مرکز اندازه گیری
eccentricity U گریز یا خروج از مرکز
eccentricity U گریز از مرکز غرابت
center of impact registration U ثبت مرکز اصابت
eccentricities U خارج از مرکز بودن
center of mass U مرکز هیولای هدف
center of mass U مرکز حجم هدف
eccentricities U فراراز مرکز لنگی
eccentricities U گریز یا خروج از مرکز
center of pressure coefficient U ضریب مرکز فشار
center of quarter circles U مرکز یک چهارم دایره ها
action information center U مرکز اخبار تاکتیکی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com